سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

می مانیم توی تاریکی

"می مانیم توی تاریکی" داستان کوتاهی از مجموعه "مادموازل کتی و چندی داستان دیگر" نوشته ی  میترا الیاتی است که آن را به فرانسه ترجمه کرده ام و در هفتمین شماره  ی ماهنامه ی فرانسوی "Revue de Téhéran" به همراه نقدی کوتاه به چاپ رسیده است.این داستان را به فرانسه می توانید اینجا بخوانید و نقد آن را هم به فارسی پیش رو دارید:

 

 

نقدی کوتاه بر داستان کوتاهِ :

 

می مانیم توی تاریکی؛

نوشته ی میترا الیاتی

 

·          سعید کمالی دهقان

·          saeedkd2000@yahoo.com

 

اولین سئوالی که با یک بار خواندن داستان به ذهنمان می رسد این است که چه کسی داستان را روایت می کند؟چگونه می توان راوی داستان را چرخاند رو به دیوار ،او را انداخت زمین، برداشت و گذاشت بر روی بالش؟شاید با یک بار خواندن داستان با فضای آن آشنا نشویم و مجبور باشیم چندین بار آن را از اول بخوانیم اما در نهایت در می یابیم که داستان کوتاه "می مانیم توی تاریکی" را مردی روایت می کند که داخل قاب عکسی است روی میز عسلی اتاق پسرش.مردی که شاید دیگر جز یک قاب عکس ، نشانی از او باقی نمانده است.

 

داستان یک flash fiction است و ساختار نویی دارد.نویسنده با دوری از لفاظی و به کار گیری کلمات پر طمطراق، تنها با به کار بردن ایماژهای مختلف توسط جملات کوتاه ، بی آن که به خواننده بگوید چه عکس العملی نشان دهد یا چه چیزی را احساس کند و چگونه داوری کند، معنی را القا می کند.همینگوی می گوید:

 

"آنچه آدم نیاز دارد نوشتن یک جمله ی درست و بجاست... .اگر جمله ای مزین از کار دربیاید... پی می برم که باید آن نقش مزین و زینتی یا مقرنس را از جا در بیاورم و دور بیندازم و با اولین جمله راست و بجا و اخباری کار را شروع کنم.بی آن که به خوانندگان بگویم چه عکس العملی نشان دهند،چه چیزی احساس کنند،چگونه داوری کنند و بگذارم تصاویر خود معنا را القا کنند.اگر کنش به درستی و دقت ارائه شود و تنها عناصر اصلی به کار گرفته شود ؛ در این صورت خواننده، بی آن که به او گفته شود ، همان احساسی را بروز می دهد که نویسنده خواهان آن است."

 

میترا الیاتی نیز با پیروی از ادبیات آووانگارد تلاش می کند  اصول همینگوی را در داستان های کوتاهش رعایت کند و با ایجاد فضایی خواننده را نیز در روند شکل گیری معنا در داستان هایش شریک  خود کند، به او اجازه داوری بدهد  و احساس خود را بر خواننده تحمیل نکند.فضایی خلق می شود و خواننده اگر به اندازه کافی هوش و ذکاوت داشته باشد، معنای حقیقی را حس می کند.در داستان "می مانیم توی تاریکی" علاوه بر معنا،سختار داستان نیز پنهان است و خواننده در درجه اول باید فضای داستان را توسط نشانه ها پیدا کند تا در گام بعدی بر مفهوم آن چیره شود اما خواننده آن قدر درگیر و حتا مجذوب فرم جدید داستان می شود که مجال کند وکاو مفهوم را از دست می دهد.این که داستان به طور رمزآلودی از زبان قاب عکس بیان می شود ، موضوع جالبی است اما داستان مفهوم مهمتری را در خود جای داده است که شیفتگی بیش از حد به ساختار داستان ، آدمی را از معنای آن غافل می دارد.مردی مرده است و همسرش در عین داشتن فرزندی خردسال با شخص دیگری ازدواج کرده است و پسر راضی به پذیرفتن پدرخوانده ی جدید خود نمی شود.مرد داخل قاب عکس همیشه خندان است ، چرا که عکاس هنگام گرفتن عکس از او خواسته بود لبخند بزند و او هم در سکوتی مبهم، خندیده بود، اما معلوم نمی شود که از روی آرامش لبخند زده یا دلی خونین داشته است و لبی خندان.مرد همسرش را هنوز دوست می دارد و قبل از آن که زن اتاق را ترک کند می خواهد بگوید:"نرو" ، اما زن با بی تفاوتی کامل هنگام برداشتن کتاب از روی میز، عکس را زمین می اندازد و با این کار پیش از آن که قاب عکس را شکسته باشد ، قلب مرد داخل قاب را می شکند.البته با ترجمه داستان از زبان فارسی به فرانسه ناخودآگاه داستان یک درجه آشکار می شود چرا که مونث و مذکر بودن ضمایر جایگاه زن و مرد را لو  می دهد اما در فارسی به خاطر نبود چنین محدودیتی با یک بار خواندن داستان به دشواری می توان فهمید چه کسی داستان را روایت می کند و چه کسی با همان پیراهن سرخابی می آید تو.

 

"می مانیم توی تاریکی" یکی از هفت  داستان کوتاه مجموعه ی "مادموازل کتی و چند داستان دیگر" نوشته میترا الیاتی است.این مجموعه جایزه بهترین مجموعه داستان سال هشتاد هوشنگ گلشیری و جایزه بهترین مجموعه داستان سال هشتاد خانه داستان را از آن خود کرده است.میترا الیاتی داور پنجمین دوره ی جشنواره کتاب سال هوشنگ گلشیری است و تا به حال داوری چندین جشنواره داستان نویسی کشور را بر عهده داشته است.او تلاش می کند تا از به کار گیری فانتزی های دروغین در داستان هایش خودداری کند و از توصیف های زائد و بی مورد دوری می کند و ترجیح می دهد با خلق فضایی خواننده ی داستان هایش را به دنیایی نو ببرد تا خود خواننده به قضاوت بنشیند و خود احساس کند و سعی می کند حسی را بر خواننده دیکته نکند.راوی چندین داستان مجموعه "مادموازل کتی و چند داستان دیگر" جنس مذکر است.الیاتی برای ادبیات جنسیت تعیین نمی کند و وظیفه ادبیات را خلق آثار ادبی می داند. وی به خصوصیات و ویژگی های زن در جامعه ایرانی نگاه دقیقی دارد و در آثارش به این موضوع  نیز اشاره کرده است.الیاتی بیشتر علاقمند است تا با زبان نشانه و ایماژهای کوتاه ، دنیای رمزآلود داستان هایش را خلق کند."می مانیم توی تاریکی" در میان داستان های دیگر این مجموعه ساختار منحصر به فردی دارد و شبیه یک عکس زیباست.البته عکسی از یک نقاشی.نقاشی ای به سبک مدرن  که رنگ آب در آن خاکستری رنگ شده است و توی تاریکی مانده است. میترا الیاتی هم اکنون مجموعه داستان"کافه پری دریایی" را آماده چاپ دارد.

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
بازاریاب چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی اینترنتی ... هر کلیک 80 ریال ... به ما سر بزنید.

ارواح(مباحث متافیزیک) چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:09 ق.ظ http://spirits.blogfa.com

درود ..
بسیار برایم جالب بود که در ابعاد مختلف فعالیت دارید واینکه زبان فرانسه را میدانید...
ضمنا منتظر داستانهای کوتاه شما هستم حتما اگر آپ کردید خبرم کنید ممنون میشوم ..

الله بنده سی پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:15 ب.ظ http://safeer.blogfa.com

اما اطلاعیه «اهالی آذربایجان» درباره «پوپک صابری فومنی»

«پوپک صابری فومنی» مدیرمسئول و صاحب امتیاز مؤسسه «گل آقا»

کاریکاتور هنری است برای زوم کردن بر روی نا هنجاری و زشتیها و پلیدی ها نه برای اهانت و نفهم بیان کردن انسانها.

در ضمن بنده از نزدیک با شما و پدرتان آشنا میباشم و میدانم سفره لیس چه کسانی میباشید.

الهام شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ http://dejavuuu.blogspot.com

نمی دونستم دو تا وبلاگ داری
مرسی....!

علیرضا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ق.ظ http://hoseinabadi.persianblog.com/

سلام به سعید عزیز/ متاسفانه داستان ها را نخوندم .ولی از روال منطقی نقد شما لذت برم .با یک شعر به روزم و منتظر

said یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ق.ظ

سعید جان خبر داری به آذین هم رفت .ترجمهء دن آرامش تازه تجدید چاپ شده بود. یکی دیگر راهم از دست دادیم . ادیب مرگی افتاده دراین ملک. نقدت را خواندم حیف که داستان اصلی را نخوانده ام. خداحافظ

طیبه یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ب.ظ http://veria.cloudyyears.com

جالب بود / وبلاگ داستانتو بروز نمی کنی؟

پیر دانشمند سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:33 ب.ظ http://jadeh-khaki.mihanblog.com

زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام
سال های سال
صبح زود

بهزاد سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:37 ب.ظ

سلام سعید جان . ممنون که اومدی ! انگار با ادبیات حال می کنی. از کارات خوشم اومده . امیدوارم دوستی مون ادامه پیدا کنه . تا بعد !

مهدی سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.mehr-e-khoban.ir

نخستین جشنواره داستان کوتاه مهر خوبان
www.mehr-e-khoban.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد