سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

چرا نمایشنامه بخوانیم؟Edward Albee
ادوارد آلبی

ترجمه:سعید کمالی دهقان

 

اشاره- ادوارد آلبی ، نمایشنامه نویس معاصر آمریکایی، در سال 1928 میلادی چشم بر جهان گشود.او که در مدرسه شاگردی بازی گوش بود چندین بار از مدرسه اخراج گردید و در سال 1958 اولین نمایشنامه ی جدی خود را به نام داستان باغ وحش نوشت و تا به حال موفق به دریافت سه جایزه پولیتزر شده است.معروف ترین اثر وی چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟ ( 1962) نام دارد و بسیاری سبک نمایش های او را بین رئالیسم و سورئالیسم می دانند ، آثارش را هم ردیف آثار نمایشنامه نویسان اروپایی چون ژان ژنه و ساموئل بکت قرار می دهند و او را پیش رو مکتب پوچ گرایی در آمریکا می شناسند.وی از سال 1989 تا 2003 در دانشگاه هوستون تدریس کرده و عمرش را در راه رشد و توسعه آموزش تئاتر در آمریکا سپری کرده است.او آثارش را تلاشی می داند در راستای مبارزه علیه چیرگی ارزش های ساختگی بر ارزش های واقعی جامعه و محکومیت خودستایی و خشونت و پوچی ، و ایستادگی دربرابر  فراز و نشیب های زندگی.

 

 

وقتی نمایشی به روی صحنه می آید و توسط بازیگران اجرا می شود ، هویتی مستقل پیدا می کند و به سختی می توان گفت همان چیزیست که منظور نویسنده ی نمایشنامه بوده است. اجرا تنها تفسیر خاصی از نمایشنامه را ارائه می دهد و برداشت ما از نمایش نیز خود تفسیر دیگریست و در واقع ما بطور غیر مستقیم و با دو واسطه با متن اصلی ارتباط برقرار می کنیم و ممکن است با منظور اصلی نویسنده فاصله چشم گیری گرفته باشیم.البته خواندن نمایشنامه نیز  تفسیر شخصی ما از متن است اما در این حالت تعداد واسطه ها کاهش می یابد و از میزان تاثیر عوامل خارجی بر برداشت ما از نمایشنامه کاسته می شود.

 

گاه اجرایی ، نمایش را بهتر یا بدتر از آن چه که هست نشان می دهد.وقتی داور مسابقه ی نمایشنامه نویسی هستم به داوران توصیه می کنم متن نمایشنامه ها را بخوانند و اگر اجرا را دیده باشند تاکید بیشتری خواهم کرد.اغلب اوقات متن نمایش را بسیار بهتر از اجرای آن یافته ام  یا متوجه شده ام کارگردان ، نمایشی را بهتر از آن چه نوشته شده به اجرا در آورده است.امروزه مشکل تئاتر بیشتر شده و به اشتباه تصور می شود که اجرا ، خود آفرینشی دوباره است حال آن که به نظر من اجرای صحیح آنست که تاثیر عوامل خارجی چون  بازی بازیگران و کارگردانی و طراحی و حتا متن نمایشنامه به صفر برسد تا با نیت واقعی نویسنده روبرو شویم.کارگردان بی آنکه نظر نویسنده را جویا شود متن را اضافه و کم می کند ، تغییر می دهد و برداشت شخصی خود را به اجرا در می آورد.

 

روزی با رهبر ارکستری صحبت می کردم. قرار بود قطعه ای را با گروهش اجرا کند . من اتفاقا آهنگ ساز آن قطعه را می شناختم و او را تحسین می کردم و مشتاق بودم زودتر از اجرا آن را بشنوم.رهبر ارکستر نت قطعه را به من داد و گفت که چرا آن را در ذهنم نمی خوانم؟من موسیقی نمی دانستم و نمی توانستم آن را بخوانم اما اگر باموسیقی آشنا بودم ، به راحتی می توانستم پیش از اجرا آن را در ذهنم اجرا کنم و نگران این هم نباشم که اجرای نوازندگان خوب خواهد بود  یا نه ، بلکه خود قطعه را بی تاثیر از عوامل خارجی و کیفیت اجرا می شنیدم.شباهت زیادی بین این موضوع و خواندن نمایشنامه وجود دارد.وقتی کسی نمایشی را می خواند می تواند آن را همان طور که نویسنده دیده و برداشت کرده است بدون دخالت عوامل صحنه و کاگردان ببیند و در ذهنش اجرا کند و در حقیقت با اجرایی دست اول و واقعی روبرو شود.وقتی رمانی می خوانید و نویسنده غروب آفتابی را توصیف می کند ، شما فقط کلمات را نمی خوانید بلکه آنچه را کلمات به تصویر می کشند می بینید و اگر نویسنده گفتگویی را نوشته باشد ، شما هنگام خواندن  گفتگو آن را می شنوید.روند اجرای نمایش در ذهن نیز به همین ترتیب صورت می گیرد. به راحتی می توان نمایشنامه ای را همچون رمان در ذهن اجرا کرد.پیش از آنکه نمایشنامه هایم به اجرا دربیاید شکسپیر و چخوف می خواندم و وقتی اجرای آن ها را می دیدم  با چیز متفاوتی روبرو می شدم که با نمایشنامه اصلی متمایز بود.

 

هر چه بیشتر نمایشنامه خوانده ام مهارتم برای اجرای ذهنی آن ها بیشتر شده است و بیشتر ایمان آورده ام که هیچ اجرایی ، نمایشنامه خوبی را بهتر از آن چه که هست به تصویر نخواهد کشید و همیشه عواملی چون ناآشنایی بازیگر با متن اصلی و تفسیر ما از نمایش در جایگاه مخاطب ، تاثیر بسزایی در اجرا می گذارند و فاصله آن را با متن اصلی نمایشنامه بیشتر می کنند.

 

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
درنگ های نابهنگام شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:53 ب.ظ http://babiyela.persianblog.com

انتخاب خوبی بود دوست خوبم!..

سیاوش تی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.kelke252.com

سلام دوست محترم
مطلب زیبا و مفصلی بود با اجازه نسخه برداری کردم تا استفاده کنم
آستان جانان هم به روز میباشد

ویروس دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:51 ق.ظ http://DataBus.persianblog.com

زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند ( ؟ )

فاطمه سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.sedayepayeaab.blogfa.com

سلام.من آب کردم.خوشحال می شم سربزنید.فکر می کنم ویژگی وبلاگ شما مطالب خوندنی وجالبیه که داره اونهم در زمینه های مختلف.به هرحال من که ازخوندنشون لذت می برم.

علیرضا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ http://hoseinabadi.persianblog.com/

سلام به دوست عزیزم / از ترجمه ی عالیت ممنون / همیشه با خواندن چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد .به یاد فلاکت و انهدام خانواده ها می افتم . همین فلاکتی که خانواده های کنونی ایرانی گرفتارش هستند.عالی بود دوست خوبم / با یک شعر به روزم .و منتظر/ موفق باشی دوست خوبم

ویروس شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://DataBus.persianblog.com

زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید ( ؟ )

درنگ های نابهنگام یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ب.ظ http://babiyela.persianblog.com

چه خوب!!..اگر می دونستم حتما بهت می گفتم بیای.روحمم خبر نداشت که سنتور می زنی .حالا ایشالا باشه برای برنامه های بعدی

بهزاد دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ http://dogoharani.blogsky.com

سلام . وبلاگ جالبی داری . متنت رو خوندم . ترجمه ی زیبایی بود . خوشحال شدم که باهات آشنا شدم . من از آلبی ، چند تایی خوندم . اما چه کسی از ویرجینیاوولف می ترسد ؟ رو از همه بیشتر دوست دارم . با سلیقه ی من ، بیشتر جور می آد . دوست داری در مورد نمایشنامه ، کمی با هم صحبت کنیم ؟ منتظرم . تا بعد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد