سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

سیب نوشت

روز نوشت سیب گاززده

مافیای ادبیخروس ابراهیم گلستان

 

می گویند روشنفکران همچون مافیا هستند،فقط از بین خودشان آدم می کشند1.حتما شما هم با یکی از این روشنفکران که مرداب های الکل با آن بخار های گس مسموم انبوه بی تحرکشان را به ژرفنای خویش کشیده است، آشنا هستید2.امروزه در کشور ما کم نیستند آدم های بزرگ هنری و ادبی که برای همدیگر تره خرد می کنند و اصولا پا به حیطه ممنوعه ادبی هنری ایشان گذاشتن همچون تجاوز به نوامیس مردم تلقی می شود.آری کم نیستند و به وفور دیده می شوند.همینانی که گاه از نظر سنی از جوانان افزن ترند و نصیحتشان آن است که چند سالی بر جلوی دانشگاه قدم بزنید تا بار ادبیتان افزون گردد و گاه خود خرد جوانان روشنفکری هستند که سیگار به گوشه لب دارند و گاه ریش پر پشت و کم پشت و پروفسوری می گذارند و احیانا در همین اندک نشریات و روزنامه های ادبی و هنری به سر می برند.اینان شما را دوست دارند تا وقتی که پای تو کفششان نگذارید و به تمجید آنان بپردازید و به ظاهر کمی هم نقدشان کنید.اینان ادبیات و هنر قاچاق می کنند و با نوع نگرششان کم از چپاول گران مافیایی ندارند.

 

ابراهیم گلستان و خروس

 

ابراهیم گلستان از آن آدم های رک روزگار است.ضمنا از آن آدم هایی ست که فضولی در زندگی خصوصی اش جان آدمی را انگولک می کند.اما تا به حال دم به تله نداده و ما هم از همینش خوشمان می آید.خروس نام یکی از داستان های گلستان است که با آن که بیش از ربع قرنی از نگارشش میگذرد امسال به همت نشر اختران به چاپ رسیده است.اما ابراهیم گلستان در این کتاب همچون گذشته بر سیاق سبک نگارش خود قرار دارد و توصیفاتش به زیبایی و دقت مشهور است.خروس بر خلاف فشار ها و مشکلات بر طبیعت جنگجو و آواز خوانش اصرار دارد و حاجی می خواهد به هر نحوی ساکتش کند. نقد و بررسی جامع و خوبی نیز در یکی از این نیم مافیا های ادبی تنها نشریات هنری کشور که گویا هفت نام دارد آمده است که در شماره 25 آذر ماه 84 به چاپ رسیده است.خودم را کنترل کردم از فروغ نام نبرم اما مثل این که نمی شود.خوب یاد صدای راوی (ابراهیم گلستان) در ابتدای فیلم خانه سیاه است افتادم که ظاهرا قسمتی از آن از برای تورات است:

دنیا زشتی کم ندارد.زشتی های دنیا بیش تر بود اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود.اما آدمی چاره ساز است.بر این پرده اکنون نقشی از یک زشتی،دیدی از یک درد،خواهد آمد که دیده برآن بستن دور است از مروت آدمی.این زشتی را چاره ساختن،به درمان این درد یاری گرفتن و به گرفتاران آن یاری دادن،مایه ساختن این فیلم و امید سازندگان آن بوده است.

 

پی نوشت:

 

1-وودی آلن:روشنفکرها مثل مافیا هستند،فقط از بین خودشان آدم می کشند. از ماهنامه فرهنگی هنری هفت شماره 25 آذر 84

2-برگرفته از قسمت کوتاهی از شعر آیه های زمینی از دیوان تولدی دیگر فروغ فرخ زاد

 

دوبل پی نوشت:

 

یواش یواش دارم پی نوشت نوشتن را یاد می گیرم.تا امانت دار خوبی باشم و سو استفاده نکنم تا همچون آنانی نباشم که به راحتی از موسیقی های پرایزنر در فیلمشان استفاده می کنند و خیلی بی شرمانه نامی هم از وی نمی برند.

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سیب کال سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ب.ظ

(:

زهرا سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:19 ب.ظ http://roohparvar.persianblog.com

سلام .. هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک ...

صبا جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:23 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

چه حال و هوایی در دلم می راکند این فروغ !

ممنونم از محبتتون...

درنگ های نابهنگام جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:46 ب.ظ http://babiyela.persianblog.com

و جهان همچنان گرد پایه گذاران ارزشهای نو خواهد چرخید/آنهم با چرخشی بی صدا/این را فیلسوفی می گفت!

درنگ های نابهنگام شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:08 ب.ظ http://babiyela.persianblog.com

دوست خوب ! از لطف شما سپاس گذارم.با اجازه من هم لینک شما رو تو وبلاگ گذاشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد